دیشب دیدم در خواب آن یار با وفا را
آن چشمه محبت آن ماه با صفا را
بودیم کنار ساحل با یاردلربایم
در دست گرفته بودم دستان یار خود را
خوش حال و شاد بودیم
سر مست و عاشق اما
ناگه موجی آمد و
من را ربرد آن موج دریا
دستم جدا شد ازگل
خودم جدا از آن یار
ناگه پریدم از خواب
دیدم که هست صبحگاه
خبری خوش رسید ازسوی یارم *** که تازنده هست می ماند کنارم
شاد وسرمست شدم با این خبر خوش *** خوش خبر باش ای شاد وسرمست ای گلم
ای گلم ای نازنین ای آوای من *** شادت میکنم تا آخر جانم
به قلبم گفتم چه شده غم گینی ***گفت غم دوری یار است
به قلبم گفتم چه شده عاشق شدی*** گفت یار را ندیدم اما مهر او است
به قلبم گفتم آخر چه*** گفت میمیرم برای یار که بهترین است
تقدیم با تمام وجود به تو که بهترین کس هستی